یک مرد جوان ثروتمند برخلاف تصمیم پدرش می خواهد با دختری فقیر ازدواج کند …
یک مرد جوان ثروتمند برخلاف تصمیم پدرش می خواهد با دختری فقیر ازدواج کند …
اعضای یک خانواده بر اثر یک حادثه طبیعی از هم جدا می شوند ، اما بعد از سالها یکدیگر را پیدا می کنند …
شاردا، یک پرستار و مادری مجرد است، که دخترش سواتی را به عنوان یک زن جوان به طور مستقل می پروراند . سواتی دفاع قوی از حقوق زنان در جامعه ای است که سلطه قابل توجه مردان را در بر دارد…
ایندرجیت با یک زن دوست داشتنی به نام گایتری ازدواج می کند اما از این ازدواج نا راضی است . در این میان او با زن دیگری به نام سیتارا در ارتباط است و صاحب فرزند می شود …
نیلا و اویناش دانشجویان پزشکی هستند و به یکدیگر وابسته هستند. اما اوینیش فقیر است و می خواهد نیلا زندگی راحتی داشته باشد …
آرون و واندانا با هم رابطه ای عاشقانه دارند بعد از مدتی واندانا متوجه می شود که باردار است ، این دو با هم بطور مخفیانه ازدواج می کنند…
مردی که به تازگی ازدواج کرده با حمایت همسر و دوستانش یک شوخی بزرگ با خانواده ی همسرش می کند…
یک داستان از همبستگی زناشویی همسر بلندپرواز و تأثیر بر روی فرزندش…
در طی افکار غلط و پلید مردی، به نظر می آید که حالا گره ی بزرگی در زندگی چند فرد ایجاد شده است…